حاکمیت 29 ساله جمهوری اسلامی زندگی مردم ایران را درابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی واجتماعی به ورطه نابودی کشانده واین امر به ویژه در دوره کنونی به حادترین شکل خود درآمده است. فقروبیکاری، تورم غیرقابل کنترل، فسادمالی و اداری درتمامی بخشهای سیستم موجود؛ گسترش اعتیاد، تن فروشی، قتل، تجاوز وآدم ربایی و گسترش ایدز و بیماریهای روانی، عمده ترین اشکال تبلور بحران کنونی و اضمحلال ساختارهای اقتصادی واجتماعی کشوراست. این بحران حاصل حاکمیت سرمایه در یک کشور به اصطلاح جهان سومی بطور اعم و حاکمیت رژیم اسلامی برآن، بطوراخص می باشد که خود رژیم را نیز با بحران کم سابقه ای برای بقاء مواجه ساخته است. تلاش حکومت برای حفظ نظام که خودعامل مهمی درافزایش این بحران است، بطورکلی در دو بعد خارجی و داخلی جریان دارد.
در بعد خارجی، تلاش رژیم ازیک سو معطوف به ایجاد آشوب و بحران و جنگ افروزی درخارج ازمرزهای ایران، به ویژه درعراق، افغانستان، لبنان و فلسطین است که ازطریق تقویت اسلام سیاسی و بسیج نیروهای مزدور و تروریستی صورت می گیرد. ازسوی دیگرحرکتی است برای تثبیت قدرت خود درمنطقه ازطریق دستیابی به سلاح اتمی. هزینه تمامی این اقدامات البته ازمحل درآمدهای هنگفت نفت تامین می شود. درداخل کشور و از محل همین درآمد نیز تلاش رژیم برای حفظ خود با سرکوب روزافزون اعتراضات کارگری، دانشجویی وسایراقشار، تحدید هرچه بیشترآزادیهای سیاسی واجتماعی و بطور کلی با سرکوب جنبش سرنگونی طلب وآزادیخواه ادامه دارد. بقاء تاکنونی رژیم جمهوری اسلامی ازیکسو حاصل عملکرد هم زمان آن در دو عرصه خارجی و داخلی و از سوی دیگر، پراکندگی جنبش کمونیستی و آزادیخواهی و به عبارت دیگر، عدم آمادگی کامل احزاب این جنبش برای سازماندهی و رهبری آن بوده و مادام که رژیم قادر به حفظ و تداوم این روند هم درعرصه داخلی وهم درعرصه خارجی باشد واحزاب کمونیستی نتوانند برمسائل و معضلات خود فائق آمده و سازماندهی و رهبری مبارزه را بدست گیرند، سرنگونی رژیم کماکان باموانع و مشکلات جدی روبرو خواهد بود.
شک نیست که جمهوری اسلامی باید توسط مردم ایران سرنگون گردد، اماٌ باید توجه داشت که حرکات رژیم درخارج از مرزهای کشور همواره مکمل عملکرد داخلی آن درایجاد و تداوم خفقان و سرکوب سیاسی و اجتماعی مردم بوده است. جنگ 8 ساله ایران وعراق نمونه بارزی از این حقیقت است. با این ترتیب، تاکتیک واستراتژی جنبش کمونیستی و آزادیخواهی باید به نحوی برنامه ریزی شود که هم زمان با گسترش و یکپارچه ساختن اعتراضات مردمی در بخشهای کارگری، دانشجویی، زنان وغیره و سازماندهی و رهبری جنبش یادشده، رژیم را از بکارگیری حربه های خارجی محروم سازد.
اگرچه درشرایط کنونی جنگ برای جمهوری اسلامی مطلوبیتی ندارد، اماٌ وقوع آن و یا حتی تهدید آمریکا و اروپا به جنگ با ایران، می تواند حربه مهمی دردست رژیم باشد تا حداقل در کوتاه مدت از آن بهره برداری کرده و برفشارهای داخلی و شدت سرکوب بیافزاید. علاوه برآن، جنگ ساختارهای ناتوان اقتصادی واجتماعی را به نابودی کامل خواهدکشید و پتانسیل جنبش موجود برای سرنگونی رژیم را منحرف و تضعیف خواهد ساخت.
باید در فراخوان "علیه جنگ" شرکت نمود؛ باید به دولت های آمریکا و اروپا نشان داد که مردم ایران نه ازجنگ حمایت می کنند و نه از رژیم اسلامی درمقابل آن؛ باید با برپایی تظاهرات و کمپین علیه جنگ، سازمان ملل را در مقابل این دولتها قرارداد و حمایت بیشتر مردم در آمریکا و اروپا را درمواجهه با جنگ افروزی دولتهایشان برانگیخت. از این طریق ضمن آنکه حربه تبلیغاتی رژیم درمورد جنگ خنثی می شود، جنبش سرنگونی نیزبا اعتماد به نفس و توان بیشتر به پیش خواهد رفت.
فراخوان "علیه جنگ" پلاتفرم مشخصی دارد. همه سازمانهای سیاسی و احزابی که این پلاتفرم مورد تاًیید آنهاست، صرف نظر از اینکه کدام حزب مبتکرآن بوده، وظیفه دارند در آن شرکت کنند و یا اگر نظر، نقد و پیشنهادی در مورد آن دارند، مطرح سازند.
کمپین"علیه جنگ" درعین حال عرصه معین و تعریف شده ای برای اتحادعمل برخى احزاب است که می تواند اتحاد آنها را در زمینه های دیگر مبارزه عینیت بخشد. این فراخوان می تواند نقطه عطفی در روابط بسیار تیره و غیراصولی دو حزب کمونیست کارگری و حکمتیست باشد تا به خصومت با یکدیگر پایان دهند؛ تا رفتار کنونی را که درشاًن هیچکدامشان نیست اصلاح کنند؛ تابیش از این انرژی و پتانسیل جنبش کمونیستی را هدر ندهند و در شرایط حساس کنونی بیش از این "پای یکدیگر را لگد" ننمایند. این هشداری صمیمانه و رفیقانه از داخل ایران و ازسوی بخشی از جنبش کمونیستی به رهبران این دو حزب و تاًکیدی جدی براین مسئله است که عدم توجه به اتحاد عمل احزاب کمونیسم کارگری و تداوم رفتار وعملکرد کنونی آنها چشم اندازارتقاء و پیشبرد مبارزه برای سوسیالیسم را تاریک خواهد ساخت.